موعود

موعود

شما دین خود را فروختید و ما خریدیم

جمعه, ۱۳ دی ۱۳۹۲، ۰۲:۲۱ ق.ظ

 

  بانوی باحجابی در یکی از سوپرمارکیت‌های زنجیره‌ای در فرانسه خرید می‌کرد؛ خریدش که تمام شد برای پرداخت رفت پشت صندوق کونتر. صندق‌دار زنی بی‌حجاب و اصلً عرب بود ولی در فرانسه ...... ولی در فرانسه منحیث مهاجر زندګی میکرد..

صندوق ‌دار یا کسی که در کونتر بود نگاهی از روی تمسخر به او انداخت و همینطور اجناس را می‌گرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه میز می‌انداخت.
اما خواهر باحجاب که نقاب بر چهره داشت خونسرد بود و چیزی نمی‌گفت و این باعث می‌شد صندوقدار بیشتر عصبانی شود!
بالاخره صندوق‌دار طاقت نیاورد و گفت: «ما اینجا در فرانسه خودما هزار تا مشکل و بحران داریم و پوشیدن نقاب
یکی از همین مشکلات است! ما اینجا آمدیم برای زندگی و کار نه برای به نمایش گذاشتن دین و تاریخ!
اگر می‌خواهی دینت را نمایش دهی یا نقاب به سرکنی برو به کشور خودت و هر طور و هرقسم که می‌خواهی زندگی کن!»
خانم محجبه اجناسی را که خریده بود داخل نایلون گذاشت، نگاهی به صندق‌دار کرد…و نقاب را از چهره برداشت و در پاسخ خانم صندوق‌دار که از دیدن چهرهٔ اروپایی و چشمان رنگین (سبز) او تکان خورده بود گفت:
..«من از پدر و مادر فرانسوی هستم… این دین من است و اینجا وطنم… شما دینتان را فروختید و ما خریدیم

  • محمد

نظرات  (۱)

جالیب بود اخوی
فلم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی